آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ دی ۱۴۰۳

    Don

    dɑːn dɑːn dɒn

    گذشته‌ی ساده:

    donned

    شکل سوم:

    donned

    سوم‌شخص مفرد:

    dons

    وجه وصفی حال:

    donning

    شکل جمع:

    dons

    توضیحات:

    DON در معنای آخر مخفف لغت director of nursing است.

    معنی don | جمله با don

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی استاد دانشگاه

    The don delivered an inspiring lecture on medieval literature.

    استاد دانشگاه سخنرانی الهام‌بخشی در مورد ادبیات قرون‌وسطی ارائه کرد.

    Many students aspire to become a don after completing their studies.

    بسیاری از دانشجویان آرزو دارند پس‌از اتمام تحصیلات خود استاد دانشگاه شوند.

    verb - transitive formal

    پوشیدن، به تن کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    She decided to don her grandmother's old dress for the party.

    او تصمیم گرفت برای مهمانی لباس قدیمی مادربزرگش را بپوشد.

    I donned my academic robes.

    من لباس استادی خود را پوشیدم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He decided to don a jacket for the evening walk.

    او تصمیم گرفت برای پیاده‌روی عصرانه ژاکتی بپوشد.

    verb - transitive

    انجام دادن، شکل گرفتن

    He quickly donned a smile to greet his guests at the door.

    او به‌سرعت لبخندی زد تا از مهمانانش در خانه استقبال کند.

    He will don the responsibilities of leadership with confidence.

    او مسئولیت‌های رهبری را با اطمینان انجام خواهد داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    When we arrived, she quickly donned a welcoming smile.

    به محض ورود ما، با لبخندی از ما استقبال کرد.

    noun countable

    رئیس مافیا

    The don commanded respect from everyone in the city.

    رئیس مافیا باعث احترام تمام مردم شهر شد.

    Many feared the don, knowing his power could not be challenged.

    بسیاری از رئیس مافیا می‌ترسیدند، زیرا می‌دانستند که نمی‌توان قدرت او را به چالش کشید.

    noun prefix

    آقا، لرد، نجیب‌زاده، جناب، اشراف‌زاده

    Don Pedro

    جناب پدرو

    The don greeted his guests with a warm smile.

    نجیب‌زاده با لبخندی گرم از مهمانانش استقبال کرد.

    abbreviation noun countable

    (DON) مدیر پرستاری (پرستاری که بر مراقبت از همه‌ی بیماران در یک مرکز مراقبت بهداشتی نظارت می‌کند)

    The DON implemented new protocols for patient care.

    مدیر پرستاری پروتکل‌های جدیدی را برای مراقبت از بیمار پیاده‌سازی کرد.

    The DON oversees the nursing team’s daily operations.

    مدیر پرستاری بر عملکردهای روزانه‌ی تیم پرستاری نظارت دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد don

    1. verb clothe
      Synonyms:
      wear dress put on enrobe

    Idioms

    don't judge a book by its cover

    از روی ظاهر قضاوت نکن، نمی‌شه فقط از روی ظاهر قضاوت کرد (ما برون را ننگریم و قال را، ما درون را بنگریم و حال را)

    don't count your chickens before they hatch

    جوجه(ها) را آخر پاییز می‌شمارند

    barking dogs don't bite

    سگ‌هایی که پارس می‌کنند گاز نمی‌گیرند، کسانی که هارت‌و‌پورت می‌کنند اهل عمل نیستند.

    i don't have a bean

    (عامیانه) یک شاهی ندارم، یک غاز ندارم

    better the devil you know than the devil you don't

    آدم بدجنس آشنا از آدم بدجنس غریبه بهتر است

    Idioms بیشتر

    do's and don'ts

    بایدها و نبایدها، مقررات، چیزهای موجه و غیرموجه، موارد قانونی و غیرقانونی

    don't teach your grandmother to suck eggs

    به من یاد نده چون خودم بلدم، خودم هفت مرده حلاجم

    if it ain't broke, don't fix it

    سری که درد نمی‌کند، دستمال نبند

    now you see it, now you don't

    حالا آن را می‌بینی و سپس آن را نمی‌بینی، یک‌دفعه غیبش می‌زند

    oil and water don't mix

    آب و روغن با هم مخلوط نمی‌شوند، چیزهای نامتجانس را نمی‌توان تلفیق کرد

    you don't say!

    (عامیانه) نه بابا!، راستی می‌گی!، عجب!

    those who don't learn from the past are condemned to repeat it

    آنان که از تاریخ درس نمی‌آموزند محکوم به تکرار آن هستند

    two wrongs don't make a right

    تکرار کار خلاف دردی را دوا نمی‌کند

    (you're) damned if you do and damned if you don't

    مورد انتقاد قرار گرفتن تحت هر شرایطی، در هر صورت مورد انتقاد بودن

    سوال‌های رایج don

    گذشته‌ی ساده don چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده don در زبان انگلیسی donned است.

    شکل سوم don چی میشه؟

    شکل سوم don در زبان انگلیسی donned است.

    شکل جمع don چی میشه؟

    شکل جمع don در زبان انگلیسی dons است.

    وجه وصفی حال don چی میشه؟

    وجه وصفی حال don در زبان انگلیسی donning است.

    سوم‌شخص مفرد don چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد don در زبان انگلیسی dons است.

    ارجاع به لغت don

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «don» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/don

    لغات نزدیک don

    • - dominus vobiscum
    • - domitian
    • - don
    • - don cossack
    • - don juan
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.