گذشتهی ساده:
donnedشکل سوم:
donnedسومشخص مفرد:
donsوجه وصفی حال:
donningشکل جمع:
donsDON در معنای آخر مخفف لغت director of nursing است.
انگلیسی بریتانیایی استاد دانشگاه
The don delivered an inspiring lecture on medieval literature.
استاد دانشگاه سخنرانی الهامبخشی در مورد ادبیات قرونوسطی ارائه کرد.
Many students aspire to become a don after completing their studies.
بسیاری از دانشجویان آرزو دارند پساز اتمام تحصیلات خود استاد دانشگاه شوند.
پوشیدن، به تن کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She decided to don her grandmother's old dress for the party.
او تصمیم گرفت برای مهمانی لباس قدیمی مادربزرگش را بپوشد.
I donned my academic robes.
من لباس استادی خود را پوشیدم.
He decided to don a jacket for the evening walk.
او تصمیم گرفت برای پیادهروی عصرانه ژاکتی بپوشد.
انجام دادن، شکل گرفتن
He quickly donned a smile to greet his guests at the door.
او بهسرعت لبخندی زد تا از مهمانانش در خانه استقبال کند.
He will don the responsibilities of leadership with confidence.
او مسئولیتهای رهبری را با اطمینان انجام خواهد داد.
When we arrived, she quickly donned a welcoming smile.
به محض ورود ما، با لبخندی از ما استقبال کرد.
رئیس مافیا
The don commanded respect from everyone in the city.
رئیس مافیا باعث احترام تمام مردم شهر شد.
Many feared the don, knowing his power could not be challenged.
بسیاری از رئیس مافیا میترسیدند، زیرا میدانستند که نمیتوان قدرت او را به چالش کشید.
آقا، لرد، نجیبزاده، جناب، اشرافزاده
Don Pedro
جناب پدرو
The don greeted his guests with a warm smile.
نجیبزاده با لبخندی گرم از مهمانانش استقبال کرد.
(DON) مدیر پرستاری (پرستاری که بر مراقبت از همهی بیماران در یک مرکز مراقبت بهداشتی نظارت میکند)
The DON implemented new protocols for patient care.
مدیر پرستاری پروتکلهای جدیدی را برای مراقبت از بیمار پیادهسازی کرد.
The DON oversees the nursing team’s daily operations.
مدیر پرستاری بر عملکردهای روزانهی تیم پرستاری نظارت دارد.
don't judge a book by its cover
از روی ظاهر قضاوت نکن، نمیشه فقط از روی ظاهر قضاوت کرد (ما برون را ننگریم و قال را، ما درون را بنگریم و حال را)
don't count your chickens before they hatch
جوجه(ها) را آخر پاییز میشمارند
سگهایی که پارس میکنند گاز نمیگیرند، کسانی که هارتوپورت میکنند اهل عمل نیستند.
(عامیانه) یک شاهی ندارم، یک غاز ندارم
better the devil you know than the devil you don't
آدم بدجنس آشنا از آدم بدجنس غریبه بهتر است
بایدها و نبایدها، مقررات، چیزهای موجه و غیرموجه، موارد قانونی و غیرقانونی
don't teach your grandmother to suck eggs
به من یاد نده چون خودم بلدم، خودم هفت مرده حلاجم
if it ain't broke, don't fix it
سری که درد نمیکند، دستمال نبند
حالا آن را میبینی و سپس آن را نمیبینی، یکدفعه غیبش میزند
آب و روغن با هم مخلوط نمیشوند، چیزهای نامتجانس را نمیتوان تلفیق کرد
(عامیانه) نه بابا!، راستی میگی!، عجب!
those who don't learn from the past are condemned to repeat it
آنان که از تاریخ درس نمیآموزند محکوم به تکرار آن هستند
تکرار کار خلاف دردی را دوا نمیکند
(you're) damned if you do and damned if you don't
مورد انتقاد قرار گرفتن تحت هر شرایطی، در هر صورت مورد انتقاد بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «don» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/don