با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Foreman

ˈfɔːrmən ˈfɔːmən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    foremen

معنی

  • countable
    سرکارگر، سرعمله، مباشرت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد foreman

  1. noun overseer
    Synonyms: Big Brother, boss, boss man, executive, head, head honcho, head man, honcho, manager, overseer, pit boss, pusher, slave driver, straw boss, superintendent, supervisor, taskmaster
    Antonyms: worker

ارجاع به لغت foreman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foreman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/foreman

لغات نزدیک foreman

پیشنهاد بهبود معانی