آخرین به‌روزرسانی:

Foreman

ˈfɔːrmən ˈfɔːmən

شکل جمع:

foremen

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سرکارگر، سرعمله، سرپرست کارگران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The foreman inspected the construction site every morning.

سرکارگر هر روز صبح زمین ساختمان را بررسی می‌کرد.

Each worker reported to the foreman for daily assignments.

هر کارگر برای انجام وظایف روزانه به سرکارگر گزارش می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد foreman

  1. noun overseer
    Synonyms:
    boss manager supervisor head executive superintendent taskmaster head man honcho boss man straw boss pusher pit boss head honcho Big Brother
    Antonyms:
    worker

ارجاع به لغت foreman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «foreman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foreman

لغات نزدیک foreman

پیشنهاد بهبود معانی