آخرین به‌روزرسانی:

Ringleader

ˈrɪŋˌliːdər ˈrɪŋˌliːdə

معنی

noun

سر‌دسته، سر‌حلقه، رهبر شورشیان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ringleader

  1. noun leader
    Synonyms:
    head chief boss ruler commander captain president general spokesperson skipper mastermind brains instigator agitator troublemaker inciter chieftain head honcho orchestrator

ارجاع به لغت ringleader

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ringleader» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ringleader

لغات نزدیک ringleader

پیشنهاد بهبود معانی