آخرین به‌روزرسانی:

Pacesetter

ˈpeɪsˌsetər ˈpeɪs-setə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پیشتاز، پیشگام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a company that has been a pacesetter in its field

شرکتی که در حوزه‌ی کاری‌اش پیشتاز است

the pacesetter for the airline industry

پیشگام در صنعت هواپیماسازی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pacesetter

  1. noun pacemaker
    Synonyms:
    leader pacer forerunner bellwether pioneer

ارجاع به لغت pacesetter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pacesetter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pacesetter

لغات نزدیک pacesetter

پیشنهاد بهبود معانی