امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inductance

ˌɪnˈdəktəns ɪnˈdʌktəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(برق) اندوکتانس، ظرفیت القا مغناطیسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inductance

  1. noun An electrical phenomenon whereby an electromotive force (EMF) is generated in a closed circuit by a change in the flow of current
    Synonyms:
    induction
  1. noun An electrical device (typically a conducting coil) that introduces inductance into a circuit
    Synonyms:
    inductor

ارجاع به لغت inductance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inductance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inductance

لغات نزدیک inductance

پیشنهاد بهبود معانی