فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fell

fel fel

مصدر:

fall

گذشته‌ی ساده:

felled

شکل سوم:

fallen

سوم‌شخص مفرد:

fells

وجه وصفی حال:

felling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پوست، پوسته، پوست خام

verb - transitive

بریدن، قطع کردن، زدن، ضربه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

to fell an opponent with one blow

حریف را با یک ضربه بر زمین افکندن

They felled all of the forest's trees.

آن‌ها همه‌ی درختان جنگل را انداختند.

verb - transitive

کشتن

adjective

وحشتناک، مخوف، ترسناک، کشنده

a fell poison

زهر کاری

his fell enemy

دشمن جان او

adjective

تند و تیز، پر ادویه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fell

  1. verb chop down
    Synonyms:
    cut down down knock down flatten level mow down raze drop throw down bring down cause to fall floor hew hack slash cut demolish prostrate pull down sever strike down bowl over blow down ground tumble dash split gash mangle cleave rive shoot down shoot
    Antonyms:
    build erect raise construct

Idioms

(in) one fell swoop

(با) حمله‌ای ویرانگر، (در) عملی قاطع و موفقیت‌آمیز، یک‌باره

ارجاع به لغت fell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fell

لغات نزدیک fell

پیشنهاد بهبود معانی