۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Fell

fel fel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    fall
  • گذشته‌ی ساده:

    felled
  • شکل سوم:

    fallen
  • سوم‌شخص مفرد:

    fells
  • وجه وصفی حال:

    felling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پوست، پوسته، پوست خام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive
بریدن، قطع کردن، زدن، ضربه زدن
- to fell an opponent with one blow
- حریف را با یک ضربه بر زمین افکندن
- They felled all of the forest's trees.
- آن‌ها همه‌ی درختان جنگل را انداختند.
verb - transitive
کشتن
adjective
وحشتناک، مخوف، ترسناک، کشنده
- a fell poison
- زهر کاری
- his fell enemy
- دشمن جان او
adjective
تند و تیز، پر ادویه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fell

  1. verb chop down
    Synonyms:
    cut down down knock down fell flatten level mow down raze drop throw down bring down cause to fall floor hew hack slash cut demolish prostrate pull down sever strike down bowl over blow down ground tumble dash split gash mangle cleave rive shoot down shoot
    Antonyms:
    build erect raise construct

Idioms

  • (in) one fell swoop

    (با) حمله‌ای ویرانگر، (در) عملی قاطع و موفقیت‌آمیز، یک‌باره

ارجاع به لغت fell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fell

لغات نزدیک fell

پیشنهاد بهبود معانی