پوست، پوسته، پوست خام
بریدن، قطع کردن، زدن، ضربه زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to fell an opponent with one blow
حریف را با یک ضربه بر زمین افکندن
They felled all of the forest's trees.
آنها همهی درختان جنگل را انداختند.
کشتن
وحشتناک، مخوف، ترسناک، کشنده
a fell poison
زهر کاری
his fell enemy
دشمن جان او
تند و تیز، پر ادویه
(با) حملهای ویرانگر، (در) عملی قاطع و موفقیتآمیز، یکباره
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fell» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fell