Feral

ˈferəl / / ˈfɪrəl ˈferəl / / ˈfɪərəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
شکاری، حیوان شکاری، وحشی، مهلک، وابسته به تشییع جنازه، کفن و دفن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feral

  1. adjective untamed
    Synonyms: animal, brutal, ferocious, fierce, raging, savage, tameless, uncultivated, undomesticated, wild

ارجاع به لغت feral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feral

لغات نزدیک feral

پیشنهاد بهبود معانی