امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Inhuman

    ɪnˈhjuːmən ɪnˈhjuːmən
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C2
    بی‌عاطفه، فاقد خوی انسانی، غیرانسانی، نامردم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - the inhuman treatment of prisoners
    - رفتار غیرانسانی با زندانیان
    - an inhuman murderer
    - قاتل بی‌رحم
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد inhuman

    1. adjective animal
      Synonyms:
      savage brutal vicious cruel fierce ruthless merciless inhumane heartless cold-blooded relentless unfeeling malignant malicious barbarous barbaric bestial remorseless unrelenting unsympathetic pitiless mean grim hateful implacable fell fiendish devilish diabolical truculent wolfish uncompassionate cannibalistic
      Antonyms:
      human
    1. adjective animal, savage
      Synonyms:
      cruel brutal fierce vicious savage barbarous ruthless heartless merciless cold-blooded mean malignant malicious grim unfeeling relentless implacable ferocious truculent unrelenting barbaric unsympathetic pitiless unkind bestial fiendish devilish diabolical remorseless fell cannibalistic
      Antonyms:
      human/humane animate sensate

    ارجاع به لغت inhuman

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «inhuman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inhuman

    لغات نزدیک inhuman

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی