فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fella

ˈfelə ˈfelə

شکل جمع:

fellas

توضیحات:

همچنین می‌توان از feller به‌جای fella استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

مرد، یارو، پسر

I saw that fella at the café yesterday.

اون یارو رو دیروز تو کافه دیدم.

That fella thinks he knows everything!

اون پسره فکر می‌کنه که همه‌چیو می‌دونه!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He's a good fella, always ready to help others.

مرد خوبیه، همیشه آماده‌ست که به بقیه کمک کنه.

noun countable informal

دوست‌پسر، یار، معشوق مرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She broke up with her fella last week.

هفته‌ی پیش از دوست‌پسرش جدا شد.

Her fella is really into motorbikes.

دوست‌پسرش به موتورسیکلت خیلی علاقه داره.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fella

  1. noun a boy or man
    Synonyms:
    fellow lad chap bloke guy feller gent cuss blighter

ارجاع به لغت fella

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fella» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fella

لغات نزدیک fella

پیشنهاد بهبود معانی