امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chap

tʃæp tʃæp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chapped
  • شکل سوم:

    chapped
  • سوم‌شخص مفرد:

    chaps
  • وجه وصفی حال:

    chapping
  • شکل جمع:

    chaps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
معامله کردن، انتخاب کردن، شکاف دادن، ترکاندن،خشکی زدن پوست، زدن، مشتری، مرد، جوانک، شکاف، ترک، فک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- David is a nice chap.
- دیوید پسر خوبی است.
- During winter, our hands would chap and we would rub them with Vaseline.
- در زمستان دست‌هایمان ترک می‌خورد و وازلین به آن می‌مالیدیم.
- chapped lips
- لب‌های ترکیده (ترک‌خورده)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chap

  1. noun A grown man referred to familiarly, jokingly, or as a member of one's set or group
    Synonyms:
    fellow bloke lad boy crack gent fissure fella baby band feller barter buyer chip chop crevice cleft cove gentleman customer dry jaw cranny kibe knock lover man mash redden roughen split strike stroke trade blighter youth cuss
  1. verb To subject to friction
    Synonyms:
    chafe crack open roughen

ارجاع به لغت chap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chap

لغات نزدیک chap

پیشنهاد بهبود معانی