فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gentleman

ˈdʒentlmən ˈdʒentlmən

شکل جمع:

gentlemen

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

آقا، شخص محترم، آدم باتربیت، اصیل، اشراف‌زاده، نجیب‌زاده

The beggar was a gentleman by birth.

آن گدا اشراف‌زاده بود.

ladies and gentlemen

خانم‌ها و آقایان

noun countable

جوانمرد، راد، رادمرد، پاک زاد، پاک گهر، لوطی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

A gentleman is always courteous toward the weak.

انسان جوانمرد همیشه نسبت به ضعیفان مؤدب است.

be a gentleman and forgive him!

بزرگواری کن و او را ببخش!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gentleman

  1. noun a courteous and honorable man
    Synonyms:
    sir man of honor man of his word refined man polished man cavalier don
    Antonyms:
    cad sneak boob
  1. noun a well-born person
    Synonyms:
    aristocrat nobleman lord patrician man of breeding

Collocations

gentleman's gentleman

نوکر ویژه، خدمتکار خصوصی

the gentleman from kansas

(در کنگره آمریکا) نماینده‌ی محترم ایالت کانزاس

ارجاع به لغت gentleman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gentleman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gentleman

لغات نزدیک gentleman

پیشنهاد بهبود معانی