Illustrative

ɪˈlʌstrətɪv ˈɪləstreɪtɪv / / -strət-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
روشنگر، گویا، توضیح‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- A remark that was illustrative of his attitude toward life.
- گفته‌ای که نشان‌دهنده‌ی نگرش او نسبت به زندگی بود.
- Plenty of illustrative material is to be found in the book.
- کتاب حاوی مطالب توضیحی زیادی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد illustrative

  1. adjective explanatory
    Synonyms: allegorical, clarifying, comparative, corroborative, delineative, descriptive, diagrammatic, emblematic, exemplifying, explicatory, expository, figurative, graphic, iconographic, illuminative, illustrational, illustratory, imagistic, indicative, interpretive, metaphoric, pictorial, pictoric, representative, revealing, sample, specifying, symbolic, typical
    Antonyms: atypical, complicated, confusing, involved

لغات هم‌خانواده illustrative

ارجاع به لغت illustrative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «illustrative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/illustrative

لغات نزدیک illustrative

پیشنهاد بهبود معانی