آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Indicative

ɪnˈdɪkətɪv ɪnˈdɪkətɪv

معنی indicative | جمله با indicative

adjective

نشان‌دهنده، نمایشگر، گواه، علامت، نشان، نشانگر، نشانه، شاخص

A look which was indicative of joy.

نگاهی که نشانگر شادی بود.

The strike was indicative of the workers' dissatisfaction.

اعتصاب نشانه‌ی عدم رضایت کارگران بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

indicative of that

نشانه‌ی ، دلیل، حاکی از

adjective

(دستور زبان) اخباری، خبری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the indicative mood

وجه اخباری

noun

(دستورزبان) وجه اخباری، فعل اخباری

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد indicative

  1. adjective exhibitive

لغات هم‌خانواده indicative

  • adjective
    indicative

ارجاع به لغت indicative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indicative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indicative

لغات نزدیک indicative

پیشنهاد بهبود معانی