امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Denotative

ˈdiːnotetəv ˈdiːnotetəv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دارای قوه تفکیک یا تمیز، تمیزی، تفکیکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد denotative

  1. adjective Serving to designate or indicate
    Synonyms:
    denotive designative designatory exhibitive exhibitory indicative indicatory
  1. adjective In accordance with fact or the primary meaning of a term
    Synonyms:
    explicit
  1. adjective Having the power of explicitly denoting or designating or naming
    Synonyms:
    denotive
    Antonyms:
    connotative

لغات هم‌خانواده denotative

  • adjective
    denotative

ارجاع به لغت denotative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «denotative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/denotative

لغات نزدیک denotative

پیشنهاد بهبود معانی