به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Denotative

ˈdiːnotetəv ˈdiːnotetəv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    دارای قوه تفکیک یا تمیز، تمیزی، تفکیکی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد denotative

  1. adjective Serving to designate or indicate
    Synonyms: denotive, designative, designatory, exhibitive, exhibitory, indicative, indicatory
  2. adjective In accordance with fact or the primary meaning of a term
    Synonyms: explicit
  3. adjective Having the power of explicitly denoting or designating or naming
    Synonyms: denotive
    Antonyms: connotative

لغات هم‌خانواده denotative

ارجاع به لغت denotative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «denotative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/denotative

لغات نزدیک denotative

پیشنهاد بهبود معانی