فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Denouement

ˌdeɪnuːˈmɑːŋ deɪˈnuːmɒŋ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ادبی سینما و تئاتر بخش پایانی، پایان، گره‌گشایی

In the denouement the girl commits suicide.

در پایان داستان دختر خودکشی می‌کند.

the denouement of the novel

پایان رمان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

film’s denouement

گره‌گشایی فیلم

noun countable

پیامد، نتیجه‌ی عمل، نتیجه‌ی یک توالی پیچیده از رویدادها

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

cataclysmic denouement

پیامد فاجعه‌بار

a good denouement

نتیجه‌ی خوب

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد denouement

  1. noun the end result
    Synonyms:
    end conclusion completion resolution close climax culmination finale windup last act final curtain

ارجاع به لغت denouement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «denouement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/denouement

لغات نزدیک denouement

پیشنهاد بهبود معانی