فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Symbolic

sɪmˈbɑːlɪk sɪmˈbɒlɪk
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از symbolical به‌جای symbolic استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
نمادین، نمایانگر، بازتاب‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Wearing black at funerals is symbolic in many traditions.
- پوشیدن لباس سیاه در مراسم خاکسپاری در بسیاری از سنت‌ها نمادین است.
- The white dove is symbolic of peace in many cultures.
- کبوتر سفید در بسیاری از فرهنگ‌ها نمایانگر صلح است.
adjective
صوری، تشریفاتی، نمایشی، نمادین
- Sending a letter of protest was mostly symbolic, since the decision had already been made.
- فرستادن نامه‌ی اعتراض تقریباً نمایشی بود، چون تصمیم قبلاً گرفته شده بود.
- The committee’s vote was purely symbolic and had no legal impact.
- رأی کمیته کاملاً تشریفاتی بود و هیچ تأثیر قانونی‌ای نداشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد symbolic

  1. adjective representative
    Synonyms:
    typical characteristic indicative significant suggestive emblematic token denotative symptomatic figurative allegorical indicatory

لغات هم‌خانواده symbolic

  • adjective
    symbolic

ارجاع به لغت symbolic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «symbolic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/symbolic

لغات نزدیک symbolic

پیشنهاد بهبود معانی