فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Symbolic

sɪmˈbɑːlɪk sɪmˈbɒlɪk

توضیحات:

همچنین می‌توان از symbolical به‌جای symbolic استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

نمادین، نمایانگر، بازتاب‌دهنده

Wearing black at funerals is symbolic in many traditions.

پوشیدن لباس سیاه در مراسم خاکسپاری در بسیاری از سنت‌ها نمادین است.

The white dove is symbolic of peace in many cultures.

کبوتر سفید در بسیاری از فرهنگ‌ها نمایانگر صلح است.

adjective

صوری، تشریفاتی، نمایشی، نمادین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Sending a letter of protest was mostly symbolic, since the decision had already been made.

فرستادن نامه‌ی اعتراض تقریباً نمایشی بود، چون تصمیم قبلاً گرفته شده بود.

The committee’s vote was purely symbolic and had no legal impact.

رأی کمیته کاملاً تشریفاتی بود و هیچ تأثیر قانونی‌ای نداشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد symbolic

  1. adjective representative
    Synonyms:
    typical characteristic indicative significant suggestive emblematic token denotative symptomatic figurative allegorical indicatory

لغات هم‌خانواده symbolic

  • adjective
    symbolic

ارجاع به لغت symbolic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «symbolic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/symbolic

لغات نزدیک symbolic

پیشنهاد بهبود معانی