امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Figurative

ˈfɪɡjərətɪv / / -ɡə- ˈfɪɡjərətɪv / / -ɡə-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more figurative
  • صفت عالی:

    most figurative

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مجازی، تمثیلی، رمزی، کنایه‌ای، تصویری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
تلویحی
- figurative meaning
- معنی مجازی
- In a figurative sense, civilization marches up and down.
- به‌طور تمثیلی، تمدن در سر بالایی و سرازیری گام بر می‌دارد.
- a figurative description
- توصیف پراستعاره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد figurative

  1. adjective not literal, but symbolic
    Synonyms: allegorical, denotative, descriptive, emblematic, emblematical, fanciful, florid, flowery, illustrative, metaphoric, metaphorical, ornate, pictorial, poetical, representative, signifying, typical
    Antonyms: literal, real, straightforward

ارجاع به لغت figurative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «figurative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/figurative

لغات نزدیک figurative

پیشنهاد بهبود معانی