Figuratively

fɪˈɡjʊrətɪvli ˈfɪɡjərətɪvli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more figuratively
  • صفت عالی:

    most figuratively

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
مجازاً، به‌ طور مجازی، به‌ طریق تمثیل، به صورت استعاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The weight of his responsibilities figuratively crushed him.
- وزن مسئولیت‌هایش او را مجازاً له کرد.
- The book figuratively transported me to another world.
- کتاب مرا به طور مجازی به دنیای دیگری برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد figuratively

  1. adverb In a figurative sense
    Antonyms: literally

ارجاع به لغت figuratively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «figuratively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/figuratively

لغات نزدیک figuratively

پیشنهاد بهبود معانی