بیعلاقه، نامشتاق، ناخواستار، بیتفاوت، بی اعتنا، خونسرد، سهلانگار، اهمالکار، مسامحهکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he is still pretty nonchalant about the trip.
او هنوز هم دربارهی آن سفر بیعلاقگی نشان میدهد.
he was nonchalant even in the battlefield.
او حتی در میدان رزم هم عین خیالش نبود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nonchalant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nonchalant