با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Nonchalant

ˌnɑːnʃəˈlɑːnt ˈnɒnʃəlnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌علاقه، نامشتاق، ناخواستار، بی‌‌تفاوت، بی ‌اعتنا، خونسرد، سهل‌انگار، اهمال‌کار، مسامحه‌کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- he is still pretty nonchalant about the trip.
- او هنوز هم درباره‌ی آن سفر بی‌علاقگی نشان می‌دهد.
- he was nonchalant even in the battlefield.
- او حتی در میدان رزم هم عین خیالش نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonchalant

  1. adjective easygoing, laid back
    Synonyms: airy, aloof, apathetic, blasé, calm, careless, casual, cold, collected, composed, cool, detached, disimpassioned, disinterested, dispassionate, easy, effortless, happy, impassive, imperturbable, incurious, indifferent, insouciant, lackadaisical, light, listless, loose, lukewarm, mellow, neglectful, negligent, neutral, offhand, placid, serene, smooth, trifling, uncaring, unconcerned, unemotional, unexcited, unfeeling, unflappable, unimpressible, unperturbed, unruffled, untroubled
    Antonyms: intense, jumpy, nervous, unnerved

ارجاع به لغت nonchalant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonchalant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonchalant

لغات نزدیک nonchalant

پیشنهاد بهبود معانی