ادبی بیقید، بیخیال، بیتفاوت، سرخوش، سهلانگار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The insouciant child ran freely through the park.
کودک سرخوش آزادانه در پارک دوید.
The insouciant girl danced through the meadow.
دختر سرخوش در چمنزار رقصید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «insouciant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insouciant