بیدغدغه، بیخیال، بیغم، خوش، الکیخوش (مربوط به کسی که زیاد برنامهریزی نمیکند و اتفاقات را بدون نگرانی میپذیرد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My father was a happy-go-lucky man whom nothing could discourage for long.
پدرم مرد بیدغدغهای بود و هیچچیز او را برای مدت طولانی دلسرد نمیکرد.
She had a happy-go-lucky personality.
شخصیتی الکیخوش داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «happy-go-lucky» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/happy-go-lucky