امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impervious

ɪmˈpɜrːviəs ɪmˈpɜːviəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more impervious
  • صفت عالی:

    most impervious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مانع نفوذ (آب)، تاثر‌ناپذیر، غیر‌قابل‌نفوذ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- A fabric that is impervious to moisture.
- پارچه‌ای که در برابر رطوبت نفوذناپذیر است.
- impervious to pity
- بی‌رحم، بی‌مروت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impervious

  1. adjective unable to be penetrated
    Synonyms:
    closed to hermetic immune impassable impassive impenetrable impermeable imperviable inaccessible invulnerable resistant sealed tight unaffected unapproachable unmoved unpierceable unreceptive watertight
    Antonyms:
    exposed open penetrable responsive sensitive vulnerable

ارجاع به لغت impervious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impervious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impervious

لغات نزدیک impervious

پیشنهاد بهبود معانی