با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Impervious

ɪmˈpɜrːviəs ɪmˈpɜːviəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more impervious
  • صفت عالی:

    most impervious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مانع نفوذ (آب)، تاثر‌ناپذیر، غیر‌قابل‌نفوذ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- A fabric that is impervious to moisture.
- پارچه‌ای که در برابر رطوبت نفوذناپذیر است.
- impervious to pity
- بی‌رحم، بی‌مروت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impervious

  1. adjective unable to be penetrated
    Synonyms: closed to, hermetic, immune, impassable, impassive, impenetrable, impermeable, imperviable, inaccessible, invulnerable, resistant, sealed, tight, unaffected, unapproachable, unmoved, unpierceable, unreceptive, watertight
    Antonyms: exposed, open, penetrable, responsive, sensitive, vulnerable

ارجاع به لغت impervious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impervious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impervious

لغات نزدیک impervious

پیشنهاد بهبود معانی