فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Impassable

ɪmˈpæsəbl ɪmˈpɑːsəbl

صفت تفضیلی:

more impassable

صفت عالی:

most impassable

معنی و نمونه‌جمله

adjective

غیرقابل عبور، دشوارگذر، بی‌گدار، نا‌گذرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Heavy snow made the road impassable.

برف سنگین جاده را غیرقابل‌عبور کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impassable

  1. adjective closed
    Synonyms:
    forbidden impenetrable obstructed blockaded insurmountable pathless untrodden trackless
    Antonyms:
    open passable traveled

ارجاع به لغت impassable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impassable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impassable

لغات نزدیک impassable

پیشنهاد بهبود معانی