با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inaccessible

ˌɪnəkˈsesəbl ˌɪnəkˈsesəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more inaccessible
  • صفت عالی:

    most inaccessible

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دست‌نیافتنی، خارج از دسترس، دور از دسترس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an inaccessible goal
- هدف دست‌نیافتنی
- In winter the village becomes inaccessible except by air.
- در زمستان رسیدن به آن دهکده فقط از راه هوا امکان‌پذیر است.
adjective
درک‌نشدنی، غیرقابل‌فهم، پیچیده
- The philosopher's ideas were often deemed inaccessible due to their reliance on obscure terminology.
- ایده‌های این فیلسوف به دلیل اتکا به اصطلاحات مبهم، اغلب درک‌نشدنی انگاشته می‌شد.
- The artist's abstract paintings were deemed inaccessible by many.
- بسیاری از افراد نقاشی‌های انتزاعی این هنرمند را غیرقابل‌فهم و پیچیده می‌انگاشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inaccessible

  1. adjective out of reach
    Synonyms: aloof, away, beyond, distant, elusive, far, faraway, far-off, impassable, impervious, impracticable, insurmountable, not at hand, out-of-the-way, remote, unachievable, unapproachable, unattainable, unavailable, unfeasible, ungettable, unobtainable, unreachable, unrealizable, unworkable
    Antonyms: accessible, approachable, reachable

ارجاع به لغت inaccessible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inaccessible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inaccessible

لغات نزدیک inaccessible

پیشنهاد بهبود معانی