صفت تفضیلی:
more inaccessibleصفت عالی:
most inaccessibleدستنیافتنی، خارج از دسترس، دور از دسترس
an inaccessible goal
هدف دستنیافتنی
In winter the village becomes inaccessible except by air.
در زمستان رسیدن به آن دهکده فقط از راه هوا امکانپذیر است.
درکنشدنی، غیرقابلفهم، پیچیده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The philosopher's ideas were often deemed inaccessible due to their reliance on obscure terminology.
ایدههای این فیلسوف به دلیل اتکا به اصطلاحات مبهم، اغلب درکنشدنی انگاشته میشد.
The artist's abstract paintings were deemed inaccessible by many.
بسیاری از افراد نقاشیهای انتزاعی این هنرمند را غیرقابلفهم و پیچیده میانگاشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inaccessible» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inaccessible