با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Elusive

ɪˈluːsɪv ɪˈluːsɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more elusive
  • صفت عالی:

    most elusive

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
گریزان، فرار، گریزگر، گریزپا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- an elusive thief.
- دزدی که گیر نمی‌افتد.
- the elusive pleasures of youth.
- لذت‌های زود گذر جوانی.
adjective
گیج کننده، (از نظر یادگیری یا بیاد آوردن) دشوار، دیرفهم، سخت آموز، از یاد رو
- his name is very elusive.
- اسم او خیلی فرار است.
- the elusive atomic particles called mesons.
- ذره‌های دیریاب اتمی به‌نام مسون.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elusive

  1. adjective evasive, mysterious
    Synonyms: ambiguous, baffling, cagey, deceitful, deceptive, difficult to catch, elusory, equivocal, evanescent, fallacious, fleeting, fraudulent, fugacious, fugitive, greasy, illusory, imponderable, incomprehensible, indefinable, insubstantial, intangible, misleading, occult, phantom, puzzling, shifty, shy, slippery, stonewalling, subtle, transient, transitory, tricky, unspecific, volatile
    Antonyms: attracting, confronting, encountering, enticing, facing, inviting

ارجاع به لغت elusive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elusive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elusive

لغات نزدیک elusive

پیشنهاد بهبود معانی