صفت تفضیلی:
more elusiveصفت عالی:
most elusiveگریزان، فرار، گریزگر، گریزپا
an elusive thief.
دزدی که گیر نمیافتد.
the elusive pleasures of youth.
لذتهای زود گذر جوانی.
گیج کننده، (از نظر یادگیری یا بیاد آوردن) دشوار، دیرفهم، سخت آموز، از یاد رو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his name is very elusive.
اسم او خیلی فرار است.
the elusive atomic particles called mesons.
ذرههای دیریاب اتمی بهنام مسون.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «elusive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elusive