با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Accessible

əkˈsesəbl əkˈsesəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more accessible
  • صفت عالی:

    most accessible

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B2
    دستیابی‌پذیر
  • adjective
    در دسترس، قابل وصول، نزدیک (شدنی)، آماده پذیرایی، خوش‌برخورد، دست‌افتنی
    • - A book which is accessible to all students.
    • - کتابی که در دسترس همه‌ی دانش‌آموزان است.
    • - A town which is accessible by train.
    • - شهری که می‌توان با راه آهن به آن رفت و آمد کرد.
    • - readily accessible to the non-professional reader
    • - به‌آسانی قابل‌درک برای خوانندگان غیرمتخصص
    • - He is accessible to flattery.
    • - چاپلوسی در او اثر می‌کند.
    • - an accessible and honest man
    • - یک مرد خوش‌برخورد و امین
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد accessible

  1. adjective approachable; ready for use
    Synonyms: attainable, available, door’s always open, employable, exposed, getatable, handy, near, obtainable, open, operative, possible, practicable, public, reachable, susceptible, unrestricted, usable
    Antonyms: inaccessible, limited, restricted

لغات هم‌خانواده accessible

ارجاع به لغت accessible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accessible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accessible

لغات نزدیک accessible

پیشنهاد بهبود معانی