واقعی، بهطور طبیعی، خودبهخود، بهطور ذاتی، با صداقت، با خلوص، با بیریایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She smiled unaffectedly, even in the face of criticism.
او حتی در مواجهه با انتقادات بهطور طبیعی لبخند زد.
The child played unaffectedly, lost in a world of imagination.
کودک با بیریایی بازی کرد و در دنیایی از تخیل گم شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unaffectedly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unaffectedly