فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Dairy

ˈderi ˈdeəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dairies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
لبنی، لبنیات، شیری (گاوهایی که از شیر آن‌ها استفاده می‌شود یا محصولاتی که از شیر ساخته می‌شوند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Many people are lactose intolerant and cannot consume dairy products.
- بسیاری از افراد به لاکتوز حساسیت دارند و نمی‌توانند محصولات لبنی مصرف کنند.
- Proper storage is essential for dairy items to prevent spoilage.
- نگه‌داری مناسب برای جلوگیری از فساد مواد شیری ضروری است.
- The dairy industry is a significant part of the local economy.
- صنعت لبنیات بخش مهمی از اقتصاد محلی است.
- The farmer primarily raises dairy cows.
- کشاورز عمدتاً گاوهای شیری پرورش می‌دهد.
- dairy products
- محصولات لبنی
noun countable
لبنیاتی، کارخانه‌ی لبنیات، قسمتی از مزرعه که لبنیات تهیه می‌کند
- We visited the dairy to see how cheese is made.
- ما از کارخانه‌ی لبنیات بازدید کردیم تا ببینیم چگونه پنیر درست می‌شود.
- The dairy's products are known for their high quality.
- محصولات لبنیاتی به کیفیت بالا معروف هستند.
noun uncountable B2
لبنیات (کره، خامه و...)
- I love dairy, especially cheese and yogurt.
- من عاشق لبنیات هستم، به‌خصوص پنیر و ماست.
- We need to buy more dairy at the grocery store.
- ما باید لبنیات بیشتری از خواربارفروشی بخریم.
- Some people are sensitive to dairy and experience bloating.
- برخی از افراد به لبنیات حساسیت دارند و دچار نفخ می‌شوند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dairy

  1. noun producer of milk products
    Synonyms:
    farm factory creamery dairy farm pasteurizing plant cow barn buttery
  1. noun a farm where dairy products are produced
    Synonyms:
    creamery dairy farm farm cow barn processing plant ice-cream plant cheese factory buttery milk station Babcock testing station pasteurizing plant cooperative stillroom

ارجاع به لغت dairy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dairy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dairy

لغات نزدیک dairy

پیشنهاد بهبود معانی