شکل جمع:
dairiesلبنی، لبنیات، شیری (گاوهایی که از شیر آنها استفاده میشود یا محصولاتی که از شیر ساخته میشوند)
Many people are lactose intolerant and cannot consume dairy products.
بسیاری از افراد به لاکتوز حساسیت دارند و نمیتوانند محصولات لبنی مصرف کنند.
Proper storage is essential for dairy items to prevent spoilage.
نگهداری مناسب برای جلوگیری از فساد مواد شیری ضروری است.
The dairy industry is a significant part of the local economy.
صنعت لبنیات بخش مهمی از اقتصاد محلی است.
The farmer primarily raises dairy cows.
کشاورز عمدتاً گاوهای شیری پرورش میدهد.
dairy products
محصولات لبنی
لبنیاتی، کارخانهی لبنیات، قسمتی از مزرعه که لبنیات تهیه میکند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We visited the dairy to see how cheese is made.
ما از کارخانهی لبنیات بازدید کردیم تا ببینیم چگونه پنیر درست میشود.
The dairy's products are known for their high quality.
محصولات لبنیاتی به کیفیت بالا معروف هستند.
لبنیات (کره، خامه و...)
I love dairy, especially cheese and yogurt.
من عاشق لبنیات هستم، بهخصوص پنیر و ماست.
We need to buy more dairy at the grocery store.
ما باید لبنیات بیشتری از خواربارفروشی بخریم.
Some people are sensitive to dairy and experience bloating.
برخی از افراد به لبنیات حساسیت دارند و دچار نفخ میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dairy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dairy