گذشتهی ساده:
farmedشکل سوم:
farmedسومشخص مفرد:
farmsوجه وصفی حال:
farmingشکل جمع:
farmsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(انجام کار یا تولید را) واگذار کردن، به مقاطعه دادن، به پیمانکار دادن
(انگلیس) مرغداری (ویژهی فرآورد تخممرغ)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «farm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/farm