آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ آذر ۱۴۰۳

    Farm

    fɑːrm fɑːm

    گذشته‌ی ساده:

    farmed

    شکل سوم:

    farmed

    سوم‌شخص مفرد:

    farms

    وجه وصفی حال:

    farming

    شکل جمع:

    farms

    معنی farm | جمله با farm

    noun countable A1

    مزرعه، کشتزار

    farm, مزرعه، کشتزار
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    He owns a large farm.

    او صاحب مزرعه‌ی بزرگی است.

    a potato farm

    مزرعه‌ی سیب‌زمینی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    in one of the farms around the city

    در یکی از کشتزارهای اطراف شهر

    noun countable

    جانورشناسی پروردگاه، –داری (مکانی که در آن نوع خاصی از حیوانات به منظور فروش به تعداد زیاد نگهداری می‌شود)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    a fish farm

    پروردگاه ماهی

    The cattle farm had a large herd of Angus cattle.

    گله‌ی بزرگی از گاوهای آنگوس در گاوداری نگهداری می‌شدند.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی ورزش تیم رزرو (محل پرورش و آموزش بازیکنان جوان بیسبال)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    Scouts closely monitor the performance of players in the farm.

    استعدادیاب‌ها عملکرد بازیکنان در تیم رزرو را زیر نظر دارند.

    Many talented athletes come up through the farm.

    بسیاری از ورزشکاران بااستعداد از تیم رزرو بالا می‌آیند.

    verb - intransitive verb - transitive

    کشاورزی کردن، زراعت کردن، زیر کشت بردن، کشت کردن (زمین)

    He farms for a living.

    او برای امرار معاش کشاورزی می‌کند (کارش کشاورزی است).

    He farms all kinds of crops.

    او انواع غلات را کشت می‌کند.

    verb - intransitive verb - transitive

    دامداری کردن، پرورش دادن، پروردن (گوسفند و گاو و ماهی و غیره)

    The family decided to farm goats and chickens.

    خانواده تصمیم به پرورش بز و مرغ گرفتند.

    The couple decided to farm after retiring from their previous professions.

    این زوج پس از بازنشستگی از حرفه‌ی قبلی خود تصمیم به دامداری گرفتند.

    noun

    اقتصاد تفویض وصول مالیات، تفویض مالیات‌ستانی (به‌ویژه واگذاری عمل گردآوری مالیات به شخص ثالث در مقابل دریافت وجه ثابت)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    The government decided to grant a farm to a private company

    حکومت تصمیم گرفت وصول مالیات‌ را به یک شرکت خصوصی واگذار کند.

    The financial institution won the bid for the farm.

    این مؤسسه‌ی مالی در مناقصه‌ی تفویض مالیات‌ستانی برنده شد.

    verb - transitive

    قدیمی اجاره دادن به

    Since he couldn't sew all the clothes which had been ordered, he farmed them out to smaller shops.

    چون توانایی دوختن همه‌ی لباس‌های سفارش‌شده را نداشت، دوخت آن‌ها را به دکان‌های کوچک‌تر اجاره داد.

    He inherited a farm from his grandfather and decided to farm it.

    مزرعه‌ای را از پدربزرگش به ارث برد و تصمیم گرفت آن را اجاره دهد.

    verb - transitive

    اقتصاد واگذار کردن وصول مالیات (به شخص ثالث در مقابل دریافت وجه ثابت)

    The government will farm the tax.

    حکومت وصول مالیات را واگذار خواهد کرد.

    In some countries, the government has the authority to farm income tax.

    در برخی کشورها، دولت اختیار واگذار کردن وصول مالیات بر درآمد را دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد farm

    1. noun land for agriculture or animal breeding
      Synonyms:
      field land soil estate holding farmstead patch pasture garden meadow ranch plantation acres acreage homestead enclosure lawn freehold claim grange orchard nursery vineyard grassland demense arboretum
    1. verb produce crops, raise animals
      Synonyms:
      grow cultivate tend work raise produce plant harvest till garden operate run look after husband dress plow sow reap pasture graze seed ranch direct subdue till the soil superintend harrow landscape homestead bring under cultivation crop

    Phrasal verbs

    farm out

    (انجام کار یا تولید را) واگذار کردن، به مقاطعه دادن، به پیمانکار دادن

    Collocations

    battery farm

    (انگلیس) مرغ‌داری (ویژه‌ی فرآورد تخم‌مرغ)

    سوال‌های رایج farm

    معنی farm به فارسی چی میشه؟

    کلمه "farm" در زبان انگلیسی به معنای "مزرعه" است و به مکانی اشاره دارد که در آن فعالیت‌های کشاورزی و دامداری انجام می‌شود. این واژه ریشه‌ای قدیمی دارد و به دوران باستان برمی‌گردد، زمانی که انسان‌ها برای نخستین بار اقدام به کشت و کار و پرورش حیوانات کردند.

    معانی و کاربردها

    1. مزرعه: اصلی‌ترین و رایج‌ترین معنی "farm" به مکانی اشاره دارد که در آن کشاورزی انجام می‌شود. این مکان می‌تواند شامل زمین‌های زراعی، باغ‌ها و همچنین محل‌های نگهداری دام‌ها باشد.

    2. کشاورزی: از "farm" به معنای فرآیند کشاورزی نیز استفاده می‌شود، به عنوان مثال "to farm" به معنای کشاورزی کردن است.

    3. دامداری: علاوه بر کشت و کار، "farm" می‌تواند به دامداری نیز اشاره داشته باشد، یعنی پرورش و نگهداری حیوانات برای تولید محصولات دامی مانند شیر، تخم‌مرغ و گوشت.

    4. استخدام و واگذاری: در برخی موارد، "farm" به معنای واگذاری یا اجاره دادن زمین برای کشاورزی نیز به کار می‌رود.

    نکات جالب درباره مزرعه‌ها

    - تنوع: مزرعه‌ها می‌توانند بسیار متنوع باشند. برخی از آن‌ها به کشت غلات مانند گندم و ذرت اختصاص دارند، در حالی که دیگران ممکن است به تولید میوه و سبزیجات بپردازند. همچنین برخی از مزرعه‌ها به پرورش حیوانات اختصاص یافته‌اند.

    - تکنولوژی در کشاورزی: با پیشرفت‌های تکنولوژیکی، امروزه مزرعه‌ها به ابزارهای مدرن و تکنیک‌های جدید مجهز شده‌اند. از کشاورزی دقیق (precision farming) گرفته تا استفاده از ربات‌ها و پهپادها، این تکنولوژی‌ها می‌توانند به افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها کمک کنند.

    - کشاورزی پایدار: با افزایش نگرانی‌ها درباره تغییرات اقلیمی و اثرات منفی کشاورزی صنعتی، مفهوم کشاورزی پایدار به عنوان یک گزینه جایگزین مطرح شده است. این نوع کشاورزی به حفظ منابع طبیعی و تنوع زیستی توجه دارد.

    - مزرعه‌های تفریحی: امروزه برخی از مزرعه‌ها به عنوان مقاصد گردشگری عمل می‌کنند. بازدیدکنندگان می‌توانند از فعالیت‌های کشاورزی لذت ببرند، حیوانات را ببینند و محصولات تازه را خریداری کنند.

    - فرهنگ و هنر: مزرعه‌ها همواره منبع الهام برای هنرمندان و نویسندگان بوده‌اند. تصاویری از زندگی روستایی و فعالیت‌های کشاورزی در ادبیات، نقاشی، و سینما دیده می‌شود.

    گذشته‌ی ساده farm چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده farm در زبان انگلیسی farmed است.

    شکل سوم farm چی میشه؟

    شکل سوم farm در زبان انگلیسی farmed است.

    شکل جمع farm چی میشه؟

    شکل جمع farm در زبان انگلیسی farms است.

    وجه وصفی حال farm چی میشه؟

    وجه وصفی حال farm در زبان انگلیسی farming است.

    سوم‌شخص مفرد farm چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد farm در زبان انگلیسی farms است.

    ارجاع به لغت farm

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «farm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/farm

    لغات نزدیک farm

    • - farl
    • - farle
    • - farm
    • - farm animal
    • - farm cheese
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.