Plantation

plænˈteɪʃn plænˈteɪʃn / / plɑːn-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    plantations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کشت و زرع، مزرعه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a sugar-cane plantation
- کلان کشتزار نیشکر
- a rubber plantation
- درختستان کائوچو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plantation

  1. noun large farm
    Synonyms: estate, farmstead, hacienda, homestead, orchard, ranch, vineyard

لغات هم‌خانواده plantation

ارجاع به لغت plantation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plantation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plantation

لغات نزدیک plantation

پیشنهاد بهبود معانی