گذشتهی ساده:
seededشکل سوم:
seededسومشخص مفرد:
seedsوجه وصفی حال:
seedingشکل جمع:
seedsبذر، دانه، تخم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
poppy seed
دانهی خشخاش
watermelon seed
تخم هندوانه
to scatter seeds
تخم افشاندن، دانه پاشیدن
to plant seeds
تخم کاشتن
Cucumber seed can be sown in May.
تخم خیار را میتوان در ماه مه کاشت.
salted and roasted pumpkin seeds
تخمه کدوی نمکزده و برشته
This bill became the seed of reforms.
این لایحه سرچشمهی اصلاحات شد.
....you planted the seeds of love in me!
....بذر محبت به دلم کاشتی!
to be in seed
دانه آوردن، به تخم نشستن
to seed a plot with barley
در زمینی بذر جو افشاندن
seeded raisins
کشمش بیدانه
seed crop
محصول بذری
دودمان، فرزند، سلاله، اولاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the fruits of his seed
تخم و ترکهی او، فرزندان او
تخم ریختن، کاشتن
We seed beets in the spring.
در بهار دانهی چغندر میکاریم.
1- (گیاه) تخم ریختن، دارای تخم رسیده شدن 2- رو به خرابی یا تباهی گذاشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «seed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/seed