۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Seed

siːd siːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    seeded
  • شکل سوم:

    seeded
  • سوم‌شخص مفرد:

    seeds
  • وجه وصفی حال:

    seeding
  • شکل جمع:

    seeds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
بذر، دانه، تخم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- poppy seed
- دانه‌ی خشخاش
- watermelon seed
- تخم هندوانه
- to scatter seeds
- تخم افشاندن، دانه پاشیدن
- to plant seeds
- تخم کاشتن
- Cucumber seed can be sown in May.
- تخم خیار را می‌توان در ماه مه کاشت.
- salted and roasted pumpkin seeds
- تخمه کدوی نمکزده و برشته
- This bill became the seed of reforms.
- این لایحه سرچشمه‌ی اصلاحات شد.
- ....you planted the seeds of love in me!
- ....بذر محبت به دلم کاشتی!
- to be in seed
- دانه آوردن، به تخم نشستن
- to seed a plot with barley
- در زمینی بذر جو افشاندن
- seeded raisins
- کشمش بی‌دانه
- seed crop
- محصول بذری
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
دودمان، فرزند، سلاله، اولاد
- the fruits of his seed
- تخم و ترکه‌ی او، فرزندان او
verb - transitive verb - intransitive
تخم ریختن، کاشتن
- We seed beets in the spring.
- در بهار دانه‌ی چغندر می‌کاریم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد seed

  1. noun beginning, source
    Synonyms:
    start source core germ kernel nucleus egg grain semen sperm ovum embryo rudiment conception concerpt notion inkling image impression suspicion spark particle bud cell spore nut ovule ear corn berry
    Antonyms:
    end ending result effect
  1. noun children
    Synonyms:
    offspring progeny descendants issue heirs successors posterity scions spawn race brood progeniture
    Antonyms:
    parent ancestor

Idioms

  • go (or run) to seed

    1- (گیاه) تخم ریختن، دارای تخم رسیده شدن 2- رو به خرابی یا تباهی گذاشتن

ارجاع به لغت seed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seed

لغات نزدیک seed

پیشنهاد بهبود معانی