با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Seed

siːd siːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    seeded
  • شکل سوم:

    seeded
  • سوم شخص مفرد:

    seeds
  • وجه وصفی حال:

    seeding
  • شکل جمع:

    seeds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    بذر، دانه، تخم
    • - poppy seed
    • - دانه‌ی خشخاش
    • - watermelon seed
    • - تخم هندوانه
    • - to scatter seeds
    • - تخم افشاندن، دانه پاشیدن
    • - to plant seeds
    • - تخم کاشتن
    • - Cucumber seed can be sown in May.
    • - تخم خیار را می‌توان در ماه مه کاشت.
    • - salted and roasted pumpkin seeds
    • - تخمه کدوی نمکزده و برشته
    • - This bill became the seed of reforms.
    • - این لایحه سرچشمه‌ی اصلاحات شد.
    • - ....you planted the seeds of love in me!
    • - ....بذر محبت به دلم کاشتی!
    • - to be in seed
    • - دانه آوردن، به تخم نشستن
    • - to seed a plot with barley
    • - در زمینی بذر جو افشاندن
    • - seeded raisins
    • - کشمش بی‌دانه
    • - seed crop
    • - محصول بذری
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • noun countable
    دودمان، فرزند، سلاله، اولاد
    • - the fruits of his seed
    • - تخم و ترکه‌ی او، فرزندان او
  • verb - transitive verb - intransitive
    تخم ریختن، کاشتن
    • - We seed beets in the spring.
    • - در بهار دانه‌ی چغندر می‌کاریم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد seed

  1. noun beginning, source
    Synonyms: berry, bud, cell, conceit, concept, conception, core, corn, ear, egg, embryo, germ, grain, image, impression, inkling, kernel, notion, nucleus, nut, ovule, ovum, particle, rudiment, semen, spark, sperm, spore, start, suspicion
    Antonyms: effect, end, ending, result
  2. noun children
    Synonyms: brood, descendants, heirs, issue, offspring, posterity, progeniture, progeny, race, scions, spawn, successors
    Antonyms: ancestor, parent

Idioms

  • go (or run) to seed

    1- (گیاه) تخم ریختن، دارای تخم رسیده شدن 2- رو به خرابی یا تباهی گذاشتن

ارجاع به لغت seed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seed

لغات نزدیک seed

پیشنهاد بهبود معانی