فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Embryo

ˈembrioʊ ˈembriəʊ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

جنین، رویان، گیاهک تخم، مرحله بدوی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The project is still at the embryo stage.

طرح هنوز مراحل اولیه‌ی خود را طی می‌کند.

the embryo of this thought ...

نطفه‌ی این اندیشه ...

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد embryo

  1. noun fetus
    Synonyms:
    organism egg nucleus incipient

ارجاع به لغت embryo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embryo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embryo

لغات نزدیک embryo

پیشنهاد بهبود معانی