گذشتهی ساده:
buddedشکل سوم:
buddedسومشخص مفرد:
budsوجه وصفی حال:
buddingشکل جمع:
budsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- در حال جوانه آوری، پر غنچه 2- هنگام جوانه زنی
غنچه را کندن یا سرما زدن، جوانه را کشتن، در نطفه کشتن (خفه کردن)
از آغاز با ناکامی روبهرو کردن یا شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bud» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bud