فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bud

bʌd bʌd bʌd

گذشته‌ی ساده:

budded

شکل سوم:

budded

سوم‌شخص مفرد:

buds

وجه وصفی حال:

budding

شکل جمع:

buds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable

جوانه، غنچه، شکوفه، تکمه، شکوفه کردن، جوانه زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The young trees were full of buds.

درختهای جوان پر از جوانه بودند.

a rosebush with many buds on it

بته‌ی گل سرخ با غنچه‌های زیاد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Two of the newly planted trees died, but the others have started budding.

دو تا از درختانی که تازه کاشته بودند، خشک شدند؛ ولی بقیه شروع به جوانه زدن کرده‌اند.

The company is still in its budding stages.

شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می‌کند.

When his father died, Alexander the Great was a budding youth.

هنگامی که پدرش مرد، اسکندر کبیر جوان روزبهی بود.

When he lost his job, his plans for a European trip were nipped in the bud.

وقتی شغلش را از دست داد نقشه‌های سفرش به اروپا نقش بر آب شد.

Hi bud! how are you?

کاکو سلام - حالت چطوره؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bud

  1. noun new sprout on plant
    Synonyms:
    shoot germ spark nucleus embryo bloom blossom floret incipient flower
  1. verb sprout
    Synonyms:
    grow develop shoot burgeon burst forth pullulate
    Antonyms:
    shrink die wither waste

Idioms

in (the) bud

1- در حال جوانه آوری، پر غنچه 2- هنگام جوانه زنی

nip in the bud

غنچه را کندن یا سرما زدن، جوانه را کشتن، در نطفه کشتن (خفه کردن)

از آغاز با ناکامی روبه‌رو کردن یا شدن

ارجاع به لغت bud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bud

لغات نزدیک bud

پیشنهاد بهبود معانی