آخرین به‌روزرسانی:

Buttery

ˈbətəri ˈbʌtəri

شکل جمع:

butteries

صفت تفضیلی:

more buttery

صفت عالی:

most buttery

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

آبدارخانه، جای فروش آذوقه و نوشابه، کره‌ای، روغنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

You can purchase tea and cookies at the buttery.

می‌توانی در رستوران (دانشکده) چای و شیرینی بخری.

This fruit has a buttery taste.

این میوه مزه‌ی کره‌مانندی دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a buttery cake

کیک پرکره

He and his buttery style ...

او و سبک تملق‌آمیزش ...

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buttery

  1. noun a small storeroom for storing foods or wines
    Synonyms:
    pantry larder
  1. adjective unpleasantly and excessively suave or ingratiating in manner or speech
    Synonyms:
    smarmy soapy oily unctuous fulsome oleaginous

ارجاع به لغت buttery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buttery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/buttery

لغات نزدیک buttery

پیشنهاد بهبود معانی