فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mincing

ˈmɪnsɪŋ ˈmɪnsɪŋ

گذشته‌ی ساده:

minced

شکل سوم:

minced

سوم‌شخص مفرد:

minces

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ناز، نازدار، پرادا‌واطوار، قیمه‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a mincing walk

راه رفتن همراه با ادا و اطوار

a meat-mincing knife

کارد گوشت‌خردکنی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mincing

  1. adjective affected, pretentious
    Synonyms:
    artificial insincere unnatural stilted genteel dainty delicate nice particular fastidious fussy precious finicky finical la-di-da persnickety squeamish effeminate sissy too-too
    Antonyms:
    unaffected unpretentious extroverted

ارجاع به لغت mincing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mincing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mincing

لغات نزدیک mincing

پیشنهاد بهبود معانی