امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mincing

ˈmɪnsɪŋ ˈmɪnsɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    minced
  • شکل سوم:

    minced
  • سوم‌شخص مفرد:

    minces

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ناز، نازدار، پرادا‌واطوار، قیمه‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a mincing walk
- راه رفتن همراه با ادا و اطوار
- a meat-mincing knife
- کارد گوشت‌خردکنی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mincing

  1. adjective affected, pretentious
    Synonyms: artificial, dainty, delicate, effeminate, fastidious, finical, finicky, fussy, genteel, insincere, la-di-da, nice, particular, persnickety, precious, sissy, squeamish, stilted, too-too, unnatural
    Antonyms: extroverted, unaffected, unpretentious

ارجاع به لغت mincing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mincing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mincing

لغات نزدیک mincing

پیشنهاد بهبود معانی