گذشتهی ساده:
mincedشکل سوم:
mincedسومشخص مفرد:
mincesناز، نازدار، پراداواطوار، قیمهشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a mincing walk
راه رفتن همراه با ادا و اطوار
a meat-mincing knife
کارد گوشتخردکنی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mincing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mincing