آخرین به‌روزرسانی:

Mincemeat

ˈmɪnsmiːt ˈmɪnsmiːt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

غذا و آشپزی مایه‌ی پای کریسمس (مخلوطی از تکه‌های کوچک سیب و میوه‌های خشک و آجیل است و در آن از گوشت استفاده نمی‌شود)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

I love the taste of mincemeat.

عاشق طعم مایه‌ی پای کریسمس هستم.

As soon as I smelled the aromatic mincemeat baking in the oven, I knew Christmas had arrived.

به محض اینکه بوی مایه‌ی پای کریسمس -که داشت در فر می‌پخت- را حس کردم، متوجه شدم کریسمس فرا رسیده است.

noun uncountable

غذا و آشپزی گوشت چرخ‌کرده (که کاملاً له شده است و به‌صورت پوره و یکدست است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I added mincemeat to the pasta sauce.

گوشت چرخ‌کرده را به سس پاستا اضافه کردم.

The butcher always prepares fresh mincemeat for his customers.

.قصاب همیشه برای مشتریانش گوشت‌چرخ‌کرده‌ی تازه آماده می‌کند

پیشنهاد بهبود معانی

Idioms

make mincemeat of

1- خرد کردن، ریز‌ریز کردن 2- کاملاً شکست دادن یا رد کردن، له و لورده کردن

ارجاع به لغت mincemeat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mincemeat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mincemeat

لغات نزدیک mincemeat

پیشنهاد بهبود معانی