امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emollient

ɪˈmɑːliənt ɪˈmɒliənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
نرم‌کننده، ملین، لینت‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emollient

  1. adjective soothing
    Synonyms: balsamic, demulcent, healing, lenitive, palliative, relieving, remedial, softening
  2. noun lotion
    Synonyms: balm, cream, lenitive, liniment, moisturizer, oil, ointment, salve, soothing agent, unguent

ارجاع به لغت emollient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emollient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emollient

لغات نزدیک emollient

پیشنهاد بهبود معانی