امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Emoji

iˈmoʊdʒi iˈməʊdʒi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    emojis

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
شکلک، ایموجی (تصویر مفهومی و صورتکی که در پیام‌های مجازی و تارنماهای جهانی از آن استفاده می‌شود و نوعی خط تصویری محسوب می‌شوند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He's always sending heart and kiss emojis.
- او همیشه شکلک‌های قلب و بوسه را می‌فرستد.
- His face was like an emoji, conveying his emotions with ease.
- صورتش مثل ایموجی بود و احساساتش را به‌راحتی منتقل می‌کرد.
- When she received the news, her face turned into an emoji of disbelief.
- وقتی این خبر به او رسید، چهره‌اش به شکلک ناباوری تبدیل شد.
- She spoke in emoji, but I couldn't decipher what she was really trying to say.
- او با شکلک صحبت می‌کرد اما من نمی‌توانستم بفهمم واقعاً می‌خواهد چه چیزی را بگوید.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت emoji

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emoji» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emoji

لغات نزدیک emoji

پیشنهاد بهبود معانی