ضماد، مرهم، مرهم تسکیندهنده، (مجازاً) داروی تسکیندهنده، ضماد گذاشتن، تسکین دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a salve for his conscience
مایهی آرامش وجدان او
He tried to salve his conscience by giving money to the poor.
با دادن پول به فقیران کوشید که وجدان خود را آرام کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «salve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/salve