با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unction

ˈʌŋkʃn̩ ˈʌŋkʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
روغن‌مالی، مرهم‌گذاری، تدهین، روغن، مرهم، مداهنه، چرب‌زبانی، حظ، تلذذ، نرمی، لینت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unction

  1. noun Ointment
    Synonyms: unguent, salve, oil, ointment, fulsomeness, oiliness, liniment, oleaginousness, balm, smarminess, unctuousness
  2. noun Sacrament
    Synonyms: anointing, laying-on-of-hands, smarm, inunction, blessing, fulsomeness

ارجاع به لغت unction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unction

لغات نزدیک unction

پیشنهاد بهبود معانی