(دریانوردی) از پیشرفت بازداشتن (در اثر فقدان باد)، آرام کردن، تسلی دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We were becalmed for five days.
پنج روز (در دریا) متوقف ماندیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «becalm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/becalm