فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Because

bɪˈkɒːz / / bɪˈkəz bɪˈkɒz / / bɪˈkəz

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

conjunction preposition A1

زیرا، چون، به‌خاطرِ، به‌دلیلِ

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

He did not come to school, because he was ill.

چون بیمار بود به مدرسه نیامد.

He retired because of illness.

به‌خاطر بیماری بازنشسته شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I succeeded because of you.

تو موجب موفقیت من بودی. (به‌خاطر تو موفق شدم.)

conjunction

که، زیراکه، چون‌که، برای اینکه، به‌این‌دلیل که، به‌این‌علت که

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The reason I haven't been fired is because my boss hasn't came yet.

دلیل اینکه من اخراج نشدم این است که رئیسم هنوز نیامده است.

"Why didn't you come?" "Because I wasn't invited."

«چرا نیامدی؟» «چون‌که دعوت نشده بودم.»

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد because

  1. conjuction, preposition on account of
    Synonyms:
    since as for owing to due to through considering seeing now that in that whereas on the grounds that in view of thanks to being as a result of by reason of on account of in as much as as things go over by cause of as long as by virtue of for the reason that in the interest of in behalf of for the sake of

Collocations

because of

به خاطر، به دلیل، به واسطه

ارجاع به لغت because

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «because» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/because

لغات نزدیک because

پیشنهاد بهبود معانی