با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Medication

ˌmedɪˈkeɪʃn ˌmedɪˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    medications

معنی

noun C2
تداوی، تجویز دوا، دارو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد medication

  1. noun substance that helps cure, alleviate, or prevent illness
    Synonyms: anesthetic, antibiotic, antidote, antiseptic, antitoxin, balm, biologic, capsule, cure, dose, drug, elixir, injection, inoculation, liniment, lotion, medicament, ointment, pharmaceutical, pharmacon, physic, pill, potion, prescription, remedy, salve, sedative, serum, tablet, tincture, tonic, vaccination, vaccine

لغات هم‌خانواده medication

ارجاع به لغت medication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «medication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/medication

لغات نزدیک medication

پیشنهاد بهبود معانی