گذشتهی ساده:
healedشکل سوم:
healedسومشخص مفرد:
healsوجه وصفی حال:
healingشفا دادن، خوب کردن، التیام دادن، خوب شدن
Children's wounds heal fast.
زخم بچهها زود خوب میشود.
This drug will heal injured tissues.
این دارو بافتهای صدمهدیده را التیام خواهد داد.
to heal the sick
بیماران را شفا دادن
the healing power of sleep
نیروی درمانگر خواب
آشتی دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The healing of marital conflicts will reduce the number of divorce cases.
حل آشتیگرانهی اختلافات زناشویی تعداد طلاقها را کم میکند.
That event healed the discord between the two brothers.
آن رویداد موجب از بین رفتن نفاق و جدایی آن دو برادر شد.
(از گناه) نجات بخشیدن، رستگار کردن
He was healed of his sins.
او از گناه پاک شد.
بهبود یافتن، (زخم) گوشت آوردن
The cut has already healed.
بریدگی در حال حاضر بهبود یافته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «heal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/heal