امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Heal

hiːl hiːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    healed
  • شکل سوم:

    healed
  • سوم‌شخص مفرد:

    heals
  • وجه وصفی حال:

    healing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
شفا دادن، خوب کردن، التیام دادن، خوب شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Children's wounds heal fast.
- زخم بچه‌ها زود خوب می‌شود.
- This drug will heal injured tissues.
- این دارو بافت‌های صدمه‌دیده را التیام خواهد داد.
- to heal the sick
- بیماران را شفا دادن
- the healing power of sleep
- نیروی درمانگر خواب
verb - transitive
آشتی دادن
- The healing of marital conflicts will reduce the number of divorce cases.
- حل آشتی‌گرانه‌ی اختلافات زناشویی تعداد طلاق‌ها را کم می‌کند.
- That event healed the discord between the two brothers.
- آن رویداد موجب از بین رفتن نفاق و جدایی آن دو برادر شد.
verb - transitive
(از گناه) نجات بخشیدن، رستگار کردن
- He was healed of his sins.
- او از گناه پاک شد.
verb - intransitive
بهبود یافتن، (زخم) گوشت آوردن
- The cut has already healed.
- بریدگی در حال حاضر بهبود یافته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heal

  1. verb cure, recover
    Synonyms:
    alleviate ameliorate attend bring around compose conciliate convalesce doctor dress fix free get well harmonize improve knit make healthy make sound make well make whole medicate meliorate mend minister to patch up physic put on feet again reanimate rebuild reconcile regenerate rehabilitate rejuvenate remedy renew renovate repair restore resuscitate revive revivify salve set settle soothe treat
    Antonyms:
    harm hurt injure

ارجاع به لغت heal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heal

لغات نزدیک heal

پیشنهاد بهبود معانی