گذشتهی ساده:
convalescedشکل سوم:
convalescedسومشخص مفرد:
convalescesوجه وصفی حال:
convalescingبه گراشدن، بهبودی یافتن، دوره نقاهت را گذراندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After the operation, she spent three weeks convalescing at home.
بعد از جراحی سه هفته در منزل استراحت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «convalesce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convalesce