آخرین به‌روزرسانی:

Convalesce

ˌkɑːnvəˈles ˌkɒnvəˈles

گذشته‌ی ساده:

convalesced

شکل سوم:

convalesced

سوم‌شخص مفرد:

convalesces

وجه وصفی حال:

convalescing

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive

به گراشدن، بهبودی یافتن، دوره نقاهت را گذراندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

After the operation, she spent three weeks convalescing at home.

بعد از جراحی سه هفته در منزل استراحت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convalesce

  1. verb to regain one's health
    Synonyms:
    recover improve mend restore revive recuperate rally perk up come around gain rejuvenate
    Antonyms:
    deteriorate

ارجاع به لغت convalesce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convalesce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convalesce

لغات نزدیک convalesce

پیشنهاد بهبود معانی