فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Convalesce

ˌkɑːnvəˈles ˌkɒnvəˈles
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    convalesced
  • شکل سوم:

    convalesced
  • سوم شخص مفرد:

    convalesces
  • وجه وصفی حال:

    convalescing

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - intransitive
    به گراشدن، بهبودی یافتن، دوره نقاهت را گذراندن
    • - After the operation, she spent three weeks convalescing at home.
    • - بعد از جراحی سه هفته در منزل استراحت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد convalesce

  1. verb To regain one's health
    Synonyms: recuperate, recover, improve, mend, come around, gain, perk up, rally, rejuvenate, restore, revive
    Antonyms: deteriorate

ارجاع به لغت convalesce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convalesce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/convalesce

لغات نزدیک convalesce

پیشنهاد بهبود معانی