اختلافها را کنار گذاشتن، سازش کردن، ترمیم کردن، حلوفصل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They finally patched up their differences.
آنها بالاخره اختلافهایشان را کنار گذاشتند.
Jackie and Bill are still trying to patch up their marriage.
جکی و بیل هنوز در تلاشاند تا مشکلات زندگی زناشوییشان را حلوفصل کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «patch up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patch-up