با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Patch Up

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb C2
    اختلاف‌ها را کنار گذاشتن، سازش کردن، ترمیم کردن، حل‌وفصل کردن
    • - They finally patched up their differences.
    • - آن‌ها بالاخره اختلاف‌هایشان را کنار گذاشتند.
    • - Jackie and Bill are still trying to patch up their marriage.
    • - جکی و بیل هنوز در تلاش‌اند تا مشکلات زندگی زناشویی‌شان را حل‌وفصل کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد patch up

  1. verb settle differences
    Synonyms: adjust, appease, bury the hatchet, compensate, conciliate, make friends, mediate, negotiate, placate, restore, settle, smooth
    Antonyms: argue, bicker, disagree, fight

ارجاع به لغت patch up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patch up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patch-up

لغات نزدیک patch up

پیشنهاد بهبود معانی