آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ مرداد ۱۴۰۴

    Stern

    stɜːrn stɜːn

    شکل جمع:

    sterns

    معنی stern | جمله با stern

    adjective C2

    سخت‌گیر، عبوس، خشن، قاطع، جدی

    The coach was stern with the team after their poor performance.

    مربی بعداز عملکرد ضعیف تیم، با آن‌ها بسیار سخت‌گیر بود.

    His stern voice made everyone stop talking immediately.

    صدای خشنش باعث شد همه فوراً سکوت کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a stern teacher

    معلم سختگیر

    stern discipline

    انضباط سخت و محکم

    a stern answer

    پاسخ سخت

    stern measures

    اقدام خشونت‌آمیز

    a stern face

    قیافه‌ی عبوس

    adjective

    سخت، دشوار، چالش‌برانگیز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    She passed through stern times but never gave up.

    او از دوران سختی عبور کرد اما هرگز تسلیم نشد.

    The new regulations impose stern requirements on companies.

    قوانین جدید شرایط چالش‌برانگیزی را بر شرکت‌ها تحمیل می‌کنند.

    noun countable

    پشت، قسمت عقبی (کشتی یا قایق)

    The stern of the ship was decorated with the company’s logo.

    قسمت عقب کشتی با لوگوی شرکت تزئین شده بود.

    They gathered at the stern to watch the sunset over the ocean.

    آن‌ها در پشت کشتی جمع شدند تا غروب آفتاب بر فراز اقیانوس را تماشا کنند.

    noun countable informal

    باسن، کون، نشیمنگاه

    He got kicked right in the stern during the scuffle.

    وسط درگیری، یه ضربه دقیقاً به نشیمنگاهش خورد.

    The child fell on his stern but quickly got up and laughed.

    کودک روی باسنش افتاد ولی سریع بلند شد و خندید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stern

    1. adjective serious, authoritarian
      Synonyms:
      hard severe strict tough inflexible rigid grim austere relentless harsh implacable unyielding inexorable unsparing hardheaded stubborn hard-nosed steely forbidding authoritarian cruel hard-line rigorous flinty ascetic astringent disciplinary frowning hard-boiled hard-core mulish rough stiff-necked bitter by the book bullheaded dyed-in-the-wool hang-tough hard-shell mortified
      Antonyms:
      tolerant lenient funny cheerful smiling light
    1. noun the rear part of a ship
      Synonyms:
      tail buttocks after part nates arse butt backside bum buns can fundament quarter hindquarters hind end keister posterior prat rear rear-end rump seat poop tail end tooshie tush bottom behind derriere fanny ass
    1. adjective hard, harsh, or severe in manner or character:
      Synonyms:
      severe

    سوال‌های رایج stern

    شکل جمع stern چی میشه؟

    شکل جمع stern در زبان انگلیسی sterns است.

    ارجاع به لغت stern

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stern

    لغات نزدیک stern

    • - sterling
    • - sterling area
    • - stern
    • - stern chase
    • - stern chaser
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.