انگلیسی بریتانیایی احمق، الاغ، کودن، گوساله (آدم)
I can't believe she married that prat.
نمیتونم باور کنم که با اون الاغ ازدواج کرده.
My brother always acts like a prat whenever we go out in public, embarrassing me with his foolish behavior.
هر وقت که میریم بیرون، داداشم مثل یه گوساله رفتار میکنه و با رفتار احمقانهاش من رو شرمنئه میکنه.
ناپسند کون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He touched her prat.
کونش رو لمس کرد.
She fell down and landed directly on her soft prat.
افتاد زمین و مستقیماً روی کون نرمش فرود اومد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prat