فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prat

præt præt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی احمق، الاغ، کودن، گوساله (آدم)

I can't believe she married that prat.

نمی‌تونم باور کنم که با اون الاغ ازدواج کرده.

My brother always acts like a prat whenever we go out in public, embarrassing me with his foolish behavior.

هر وقت که می‌ریم بیرون، داداشم مثل یه گوساله رفتار می‌کنه و با رفتار احمقانه‌اش من رو شرمنئه می‌کنه.

noun informal

ناپسند کون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He touched her prat.

کونش رو لمس کرد.

She fell down and landed directly on her soft prat.

افتاد زمین و مستقیماً روی کون نرمش فرود اومد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prat

  1. noun the fleshy part of the human body that you sit on
    Synonyms:
    butt bottom behind ass buttocks rear backside bum posterior tail rump stern seat derriere fanny tush tooshie can buns rear-end tail end hindquarters arse hind end keister nates fundament

ارجاع به لغت prat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prat

لغات نزدیک prat

پیشنهاد بهبود معانی