صفت تفضیلی:
more disciplinaryصفت عالی:
most disciplinaryاهل انضباط، نظم دهنده، انضباطی، انتظامی، تادیبی، وابسته به تربیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Disciplinary problems were not uncommon in our school.
مسایل انضباطی در مدرسهی ما نادر نبود.
disciplinary action against those who have taken bribes
اقدام کیفری در مورد آنهایی که رشوه گرفتهاند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disciplinary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disciplinary