سرحال و قبراق، سُرومُروگُنده، سالم و سرحال، فعال و سرزنده، زنده و پابرجا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Even after all these years, her passion for painting is alive and kicking
حتی بعد از گذشت این همه سال، اشتیاق او به نقاشی زنده و پابرجا است.
He is in his eighties, but he's alive and kicking, enjoying life to the fullest.
او در دههی هشتم زندگیاش است، اما سرحال و قبراق است و از زندگی نهایت لذت را میبرد.
Contrary to rumors, the project is alive and kicking, making great progress every day.
برخلاف شایعات، این پروژه فعال و پابرجا است و هر روز پیشرفت میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «alive and kicking» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/alive-and-kicking